میگذرد...
میگذرد روزی این شبهای دلتنگی ، میگذرد روزی این فاصله و دوری،
میگذرد روزهای بی قراری و انتظار ، میرسد همان روزی که به
خاطرش گذراندیم فصلها را بی بهار ، و از ترس اینکه بهم نرسیم شب
تا صبح را اشک میریختیم
میگذرد روزی این شبهای دلتنگی ، میگذرد روزی این فاصله و دوری،
میگذرد روزهای بی قراری و انتظار ، میرسد همان روزی که به
خاطرش گذراندیم فصلها را بی بهار ، و از ترس اینکه بهم نرسیم شب
تا صبح را اشک میریختیم
چشات ارامشی داره که تو چشمای هیچکی نیست
میدونم که توی قلبت به جز من جای هیچکی نیست
چشات ارامشی داره که دورم میکنه از غم
یه احساسی بهم میگه دارم عاشق میشم کم کم
تو با چشمای ارومت بهم خوشبختی بخشیدی
خودت خوبی و خوبی رو داری یاد منم میدی
تو با لبخند شیرینت بهم عشق و نشون دادی
توی رویایه تو بودم که واسه من دست تکون دادی
از بس تو خوبی میخوام،باشی تو کل رویاهام
تا جون بگیرم با تو،باشی امید فرداهام
من دیوانه ی آن لحظه ای هستم که تو دلتنگم شوی
و محکم در آغوشم بگیری
و شیطنت وار ببوسیم...
و من نگذارم...
عشق من
بوسه با لجبازی بیشتر می چسبد...
میدونی"بهشت" کجاست ؟
یه فضـای ِ چند وجب در چند وجب ! *
*بین ِ بازوهای ِ کسی که دوسـتش داری*
*
عشق فقط دوستت دارم و عزیزم گفتن نیست...
عشق اینکه تو هر شرایطی باهاش باشی
حتی اگر نفهمه...
روزی می رسد که با لبخند تو بیدار می شوم
این روز هر زمان که می خواهد باشد
فقط...
باشد...
در آن لحظات که گفت و گویمان به نتیجه نمیرسد و مدام باهم بحث میکنیم
لازم نیست فکر چاره باشی
فقط مرا در آغوش بگیر...