دلم بوسه ای میخواهد...
دلم بوسه ای میخواهد که از فشارش چشمانم سیاهی رود
چقدر این سرگیجه ای که از مستی عشق برمی خیزد را دوست دارم...
دلم بوسه ای میخواهد که از فشارش چشمانم سیاهی رود
چقدر این سرگیجه ای که از مستی عشق برمی خیزد را دوست دارم...
عشق یعنی اینکه وقتی میخوای برسونیش،
رادیو پیام رو روشن کنی و ببینی کدوم مسیر پر ترافیک تره!
دلم لک زده برای یک عاشقانه ی آرام که
مرا بنشانی بر روی پاهایت و بگذاری گله کنم
از همه این کابوسهایی که چشم تو را دور دیده اند
دل تنگی را بهانه کنم، سرم را پنهان کنم در گودی گلویت
و تمام ریه ام را پُر کنم از عطر مردانه ات
دلم لک زده برای یک عاشقانه ی آرام
میان آغوشت
دلم لک زده برای آرامش ِ آغوشت
خداوندا...از بچگی به من آموخته اند همه را دوست بدارم
حال که بزرگ شده ام و کسی را دوست میدارم میگویند:
فراموش کن...
حوا بودטּ تاواטּ سنگینی دارد ...
وقتی آدمـ ها برای هر دمـ و بازدمـ ,
هوا نیاز دارند ...
توی دنیا آدم های زیادی روی تختای دونفره می خوابن
اما قشنگتر اینه که بعضی آدما روی تختای یه نفره به یاد هم بیدارن...
ایـن شــعرهـــا
بـــرونــد بــه جــهنّم
مــن فقــط
دیــوانـه ی آن لحــظه ام…
که قــــلبت…
زیــــر ســـرم
دسـت و پـــا بزند….
من از تمام آسمـــان یک بــــاران را میخواهم
و از تمــــام زمین یک خیابان را …
و از تمام تو یک دست ڪه قفــــل شده در دست مـن.. .
رفتار عاشقانه ی زن را بایــد از دلتنگـیش فهمید
از شـــوق و بی تابیـش برای دیدار
از حس کودکانه اش برای آغــــــــوش
از خجالتش برای بوسـه گرفتن
زن بـی دلیل بهانه نمیگیرد
شاید بهانه ی دستانِ گرمـت را دارد
که دستانش را بگیری …..!
یه دختر 5ساله از داداش بزرگترش پرسید...عشق چیه؟؟
و اون جواب داد: عشق حسیه که وقتی تو شکلات مدرسمو از پاکت خوراکیام برمیداری و من همیشه گرسنه
میمونم...ولی هنوز دلم نمیاد جای خوراکیامو عوض کنم...
چقدر خوبه ادم یکی
را دوست داشته باشه
نه به خاطر اینکه نیازش رو برطرف کنه
نه به خاطر اینکه کس دیگری رو نداره نه به خاطر اینکه
تنهاست و نه از روی اجبار بلکه
به خاطر اینکه اون شخص
ارزش دوست داشتن رو داره
پسری بود نابینا. دختری بود که اونو خیلی دوست داشت. پسره به دختره میگه اگه من دو چشم داشتم برای
همیشه کنارت میموندم...تا اینکه کسی پیدا شد دو تا چشماشو به پسره داد. پسر خیلی دوست داشت دختری که
عاشقش بوده رو ببینه... وقتی که دیدش میبینه که نابیناست.بعد به دختر میگه دیگه نمیخوام در کنارت باشم برو!
دختر لبخند تلخی میزنه و میگه باشه میرم...اما مراقب چشم هایم باش!!
بعضی وقتا دوست داری عشقت کنارت باشه …
محکم بغلت کنه و بذاره که ب تمام وجودت اشک بریزی بعد اروم تو
گوشت بگه ” دیوونه من که باهاتم
میگذرد روزی این شبهای دلتنگی ، میگذرد روزی این فاصله و دوری،
میگذرد روزهای بی قراری و انتظار ، میرسد همان روزی که به
خاطرش گذراندیم فصلها را بی بهار ، و از ترس اینکه بهم نرسیم شب
تا صبح را اشک میریختیم
چشات ارامشی داره که تو چشمای هیچکی نیست
میدونم که توی قلبت به جز من جای هیچکی نیست
چشات ارامشی داره که دورم میکنه از غم
یه احساسی بهم میگه دارم عاشق میشم کم کم
تو با چشمای ارومت بهم خوشبختی بخشیدی
خودت خوبی و خوبی رو داری یاد منم میدی
تو با لبخند شیرینت بهم عشق و نشون دادی
توی رویایه تو بودم که واسه من دست تکون دادی
از بس تو خوبی میخوام،باشی تو کل رویاهام
تا جون بگیرم با تو،باشی امید فرداهام
من دیوانه ی آن لحظه ای هستم که تو دلتنگم شوی
و محکم در آغوشم بگیری
و شیطنت وار ببوسیم...
و من نگذارم...
عشق من
بوسه با لجبازی بیشتر می چسبد...
میدونی"بهشت" کجاست ؟
یه فضـای ِ چند وجب در چند وجب ! *
*بین ِ بازوهای ِ کسی که دوسـتش داری*
*
عشق فقط دوستت دارم و عزیزم گفتن نیست...
عشق اینکه تو هر شرایطی باهاش باشی
حتی اگر نفهمه...
در آن لحظات که گفت و گویمان به نتیجه نمیرسد و مدام باهم بحث میکنیم
لازم نیست فکر چاره باشی
فقط مرا در آغوش بگیر...
روزی می رسد که با لبخند تو بیدار می شوم
این روز هر زمان که می خواهد باشد
فقط...
باشد...
در آغوشـم کـ ِ مۓ گیــرۓ
آنقــَــَدر آرام مۓ شوم
کـ ِ فـَـراموش مۓ کنم
بـایـ ـد نفس بکشم ...
میـدونی بن بست زنـدگی کـجـاست ؟
جــایــی کـه
نـه حـــق خــواسـتن داری
نـه تــوانــایـی فـــرامــوش کـــردن
" خدای من ! چرا گریه می کنند؟!
درک کردن من انگار سخت تر از از دست دادنم بود ... قبول !
کمتر از آنها نفس کشیدم ٬ اما به اندازه آنها درد کشیدم ...
چرا وقتی کسی از پیششان رفت ٬ تازه می فهمند که بود ؟! ...
خود را مسخره کرده اند یا مرا ؟! "
آمدنت را یادم نیست
بی صدا آمدی
بی آنکه من بدانم
بی اجازه ماندی
بی آنکه من بخواهم!
اما اکنون،
با ذره ذره وجودم
ماندنت را تمنا می کنم.
در قلبم بمان که ماندنت را سخت دوست دارم!!!
برای تو ...
برای چشمهایت !
برای من ...
برای دردهایم !
برای ما ...
برای این همه تنهایی ...
ای کاش خــــــــــــدا کاری بکند !!
سر به هوا نیستــــم
امــــا
همیشـــــه چشــــم به آسمان دارم
حال عجیبـــی ست
دیدن ِ همان آسمان که
شاید "تو"
دقایقی پیش
به آن نگاه کـــرده ای...!!!
بُگــــــــــــذار زمــانـــــ ه از حِـســـادتــــــــ
بتـركَــد ..انـــــگشتــــــان ِ مَـــــن ..چـــ ه بـــِه انگــشتـــان ِ
تـــ♥ـــو می آینـــــد ! ...
گلهاش توی دستش بود,نشسته بود لب جدول،رفتم نشستم کنارش گفتم:برای چی نمیری گلات رو بفروشی؟گفت:بفروشم که چی؟تا دیروز میفروختم که با پولش ابجیمو ببرم دکتردیشب حالش بد شد و مردبا گریه گفت:تو میخواستی گل بخری؟گفتم:بخرم که چی؟تا دیروز میخریدم برای عشقم امروز فهمیدم
باید فراموشش کنم...!اشکاشو که پاک کرد,یه گل بهم دادبا مردونگی گفت:بگیرباید از نو شروع کردتو بدون عشقت,من بدون خواهرم...!
زندگی کن *
*می خواهم برگردم به روزهای کودکی آن زمان ها که : پدر تنها قهرمان بود .*
* عشــق، تنـــها در آغوش مادر خلاصه میشد *
*بالاترین نــقطه ى زمین، شــانه های پـدر بــود ... *
*بدتـرین دشمنانم، خواهر و برادر های خودم بودند . *
*تنــها دردم، زانو های زخمـی ام بودند. *
*تنـها چیزی که میشکست، اسباب بـازیهایم بـود *
*و معنای خداحافـظ، تا فردا بود...!*
استاد حسین پناهی
امشب از آسمان دیده ی تو
روی شعرم ستاره می بارد
درسکوت سپید کاغدها
پنجه هایم جرقه می کارد
شعر دیوانه ی تب آلود
شرمگین از شیار خواهش ها
پیکرش را دوباره می سوزد
عطش جاودان آتش ها
آری آغاز دوست داشتن است
گرچه پایان راه ناپیداست
من به پایان دگر نیندیشم
که همین دوست داشتن زیباست